ملورينملورين، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 19 روز سن داره

عشق من و بابا

اول ارديبهشت سال نود

از تاريخ 1/02/90 تا 20/2/90 كه قرار بود شما به دنيا بياين من بايد تو خونه استراحت مي كردم ، خيلي دلم توي خونه مي گرفت ، خيلي دلم براي همكارام تنگ شده بود ولي مثل اينكه اونها اينطوري نبودن چون من همش منتظر تماس اونها بودم ولي هيچ كدوم بجز مريم مهدي نژاد و سارا بختياري زنگ نمي زدند . دلم ميخواست برم بيرون ، بيچاره بابات خيلي سعي كرد كه تو اين چند روز منو هر شب ببره بيرون ، هر روز يه غذاي خاص رو بيرون مي خورديم ، من هم خيلي سنگين شده بودم و خوب نمي تونستم بخوابم ، به هر حال يه جورايي دلم خيلي گرفته بود ، يه شب هم براي پدرت وصيت كردم و تا ساعت 3 نيمه شب گريه مي كردم چون فكر مي كردم شايد نتونم تو رو ببينم . بدون كه خيلي دوست دارم &nbs...
16 شهريور 1390
1