2 ماهگي
روز 20/04/90 بايد واكسن 2 ماهگيت رو ميزدي اما چون برنامه هماهنگ نشد ما ( يعني من و مادرجون و آقاجون ) شما رو روز 22/04/90 برديم درمانگاه فاطمه زهرا براي زدن واكسن ، بعد از اينكه روند رشد وزن و قدت رو چك كرد كه شكر خدا تو وضعيت بالاي نمودار رشد بودي ، ما رو فرستاد اتاق واكسن ، كه به محض اينكه واكسن به پاهات زد براي يك لحظه چنان گريه اي كردي كه ما تا اون وقت نديديه بوديم ، خيلي دلم سوخت كه نتونستم كاري برات بكنم اما وقتي برگشتيم خونه خيلي بهت رسيدم ، آقاجان از گريه تو بغض كرده بود و سريع شما رو برد تو حياط درمانگاه ، و تو با ديدن درختا خنديدي و ديگه گريه نكردي ، خيلي تب نكردي و فقط 2 روز پاي سمت راستت رو تكون نمي دادي
قسمت جالب اينجا بود كه بعد از اولين بار كه پاتو تكون دادي و فهميدي كه برات درد داره تا پايان 2 روز اونو مايل به بالا نگهداشته بودي و تكون نمي دادي و خيلي جالب شده بودي .
خيلي ، خيلي ،خيلي دوست دارم